- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و منقبت امام هادی ( علی النقی) علیهالسلام
باید چه گفت مدحت شاهی عـظیم را؟ کو شعرتر که وصف کند این حریم را؟ کو یک گره که باز نگردد به دست او؟ کو حاجتی که خسته کند این کریم را؟ کوکوکنان نشسته به بامش، مگر کریم با دست خـویش دانه دهـد یـاکـریم را هوهوی پرچمش به تقرب کشانده است تا سامـرا به روی دو زانـو نـسـیـم را یک جرعه از کنارۀ دریای حکـمتـش پرورده است حـضرت عبدالعـظیم را بـا تــیــغ آبـــدیــدۀ نـــور هــدایــتــش سرکـوب کرده خـدعـۀ قـوم رجـیم را هـرگز به پـادشـاهی عـالـم نـمیدهـیم حـظـّی که از گـدایـی او مـیبـریـم را مدیون اوست مکتب قرآن و دین حق در فـتـنهها صراط چـنین مـستـقـیم را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی) علیهالسلام
دست فهم بشر از درك شما كوتاه است گر چه اندازۀ انفاس به سویت راه است جز در خانۀ تو محض طلب كردن رزق هر كه جای دگری رفت یقین گمراه است نوۀ حضرت خورشید شدی، سورۀ نور ذرهای كه شده روشن ز نگاهت ماه است لـیـلـة الـقـدریـتـان ارثــیـۀ زهــرا بــود فـقـط از كُـنه مـقـام تـو خـدا آگـاه است زیر و رو میكند این جامعه را جامعهات خط به خط جامعه تفسیر كلامالله است سامرا رفته فـقـط حرف مرا میفـهـمد اوج لذت بخدا سجده بر این درگاه است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی) علیهالسلام
پیـمبرزاده هستی شیـوۀ اعجـاز میدانی بگو با جامعه مقداری از اسرار پنهـانی تو مصباحالهدایی و کلامت نور در نور است بهاران را نشان دادی درآن عصر زمستانی هدایت میکنی سرسختهایی چون جُنیدی را به پشت ابر تیره، کِی شود خورشید زندانی؟ کجای این جهان دیدند شیخی پیر از طفلی به یکباره بیامـوزد چـنین رسم مسلمانی علی الظاهر تو کودک بودی اما یک «ولی الله» که میبردند نامت را علی جویان به حیرانی تو روح عدلی و حقاً توانستی به حرف حق ستون کاخ ظلمت را چنان زینب بلرزانی تو و بزم شراب و باز تکرار جسارتها ملائک با تو میگریند وقتی روضه میخوانی دلی که بیتو میماند بیابان است میخشکد نگاهت نور خورشید است دریک صبح بارانی شبیه بادسرگردان، میان صحن میچرخم و میگویم به آنهایی که میآیند مهمانی گدای سامرا بودن شرف دارد به "اربابی" بیا مسکین در این خانه که پشت در نمیمانی بیا که سفره احسان در این بیتالکرم پهن است چه خوانی وچه احسانی چه روزی فراوانی منم خردهگدایی که کریمی چون تو را دارم تو هم آنی که دستم را گرفتی کمتر از آنی پـریـشـانـم پـریـشان هـوای سـامـرای تو زیارت هست پایان دلانگـیز پـریـشـانی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی) علیهالسلام
با نگاهت، حسِ باران را روایت میکنی لابـلایِ جـامـعـه، ما را هـدایت میکنی تو به احسان شهرهای، من هم به دستانِ تهی دستِ خالی آمدم سویت، عنایت میکنی؟ مثلِ کوه آرام، همچون رود، شفاف و زلال ساده و بیپرده، خوبی را حکایت میکنی کولـهباری از گـناه آوردهام هـمراهِ خود شک ندارم عاقبت، من را کفایت میکنی موقعِ ناچاریام، از من حمایت کردهای من یقین دارم، قیامت هم حمایت میکنی آه باران! تشنهام؛ لطفی کن و بر من ببار آه دریـا! کِی برایِ من سقـایت میکنی؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی سامرا بین نوکرهاست امشب گفت و گوی سامرا من همان عبد شما هستم که از شوق وصال سجـده کـردم سـالـیان سال سوی سامرا بـا شـمـیـم و جـذبـههای سـامـرایی شـما پــرورانـدی در دل مـا آرزوی سـامـرا تا ابـد هـسـتـیم مـحـتـاج نگـاه رحـمـتت ملجا و کهف حصین ماست کوی سامرا ما برای نوکری در ماه جانـسوز حسین اشک میگیریم هر سال از سبوی سامرا اذن گریه میدهی بر روضۀ جدّت حسین؟ میگذاری پا نهم در روضۀ جدّت حسین؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
نوشته دست خدا روی لا مکان هادی نشـسـته گوشه صحن تو آسمان هادی خـدا چـکـیـده ز هر کـلـمه بـیان لـبت خدای هر سخن و کـلمه و بیان هادی مرید لطف تو عـبد العـظـیمها هسـتـند برایشان تو عزیز از هزار جان هادی به نام اعظم تو هر دلی طـلاطـم کرد طـلاطـم دل دریــای بـیکـران هـادی چگونه از تو بگـویم خودت بـیامـوزم که حک کـنم به تـمام در جـنان هادی تویی که معجـزه عشق بوده چشمانت صدای هر تـپـش قلب عاشـقان هـادی صدا صـدای خـدا بـود در دهـان شما به عاشـقـان عـلی دادهای امـان هادی برات کـرببلا عیدی از تو میخواهیم پدر بزرگ گل صاحب الـزمان هادی
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
دلـم بـدون تو محـکـوم بر پـریشانیست همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانیست سـلام حـضـرت ابـن الـرضـای دوم مـا فـدای تو چه قَـدَر رأفـتت خـراسانیست تـو در تـمـام حـرمهـا کـنـار من هـستی زیارتم همه لطفـش به جامعهخوانیست عـلـیِ چـارمِ دیـن، هر که بـنـدۀ تو نشد تمـام بنـدگیاش کـفـر و نا مسلـمانیست بـه مـیـوۀ دلـت آقـا بـگـو کـه بـرگــردد بهار، گـم شده اینجا، هـوا زمستانیست ز خشکسالی و قحطی چه غم که دل بستم به خانهای که همیشه در آن فراوانیست چه در کـنار گدایان، چه کاخ آن ملعون به هر کجا که رود کار او سلیمانیست عزیز مصر بریز اشک بر عزیز جواد میان سامره مانده، غریب و زندانیست چه آمده است به یادش میان بزم شراب هوای حضرت دریا چه قدر طوفانیست دوشنبه، گریه، حسن، سامرا مدینه شده دوشنـبههای حـسنها همیشه بارانیست حسن به گریه فقط زیر لب بگوید شکر که دست دیو و دد اینجا عقیق بابا نیست
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
با شما عاقـبت شیعه به عزّت ختم است آخـر و عاقـبت ما به سیـادت ختم است از ازل چشم جهان سمت شما بوده و هست مقـصد عـالم امکان به امامت ختم است هـمه نـورید، هـمه هـادی أمّـت هـسـتید پس سرانجام بشر هم به هدایت ختم است مـا گـرفـتـار گــنـاهـیـم ولـی اهـل رجـا جـادۀ جامـعۀ ما به شـفـاعت خـتم است از گـنـاهان کـبـیره است دل جامـعه پُر کار این جامعه اما به زیارت ختم است « مَن أتاکُم » چه نجاتیست سر راه بشر! با تو پایان حوائج به سعـادت ختم است چیست در حکمت« فَالرّاغبُ عَنکم مارق»؟ راه، جز راه تو باشد به هلاکت ختم است ولی آنکس که در این سِیر « لَکُم لاحِق» شد راه او « گرچه گنهکار» به جنّت ختم است تو دعا کن که من از معصیت آزاد شوم که دعای تو یقـیناً به اجـابت خـتم است یا عـلیِ بنِ محـمّـد! چه غـریـبی! اصلاً قسمت هرکه علی گشته به غربت ختم است تو چه مقتول و چه مسموم، جهان میداند که سرانجامِ امامت به شهادت ختم است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
دهـمـیـن نـور کـبـریـا هادی روشـنــای مـسـیـرهـا هـادی ما کـجـا و اسـیـر گـمـراهـی تا دلیل است و رهنـما هادی زندهام همچنان ز رحمت تو مدح خوان شکـوه عترت تو میچکد نـور حق ز دامـانت پــدر و مــادرم بـه قـربـانت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
شنیدم از کراماتت حکایتهای بسیاری فراوان دیدهام از تو کرامتهای بسیاری هزاران بار در دنیا دل از چاله به چاه افتاد ولی از نور تو دیدم هدایتهای بسیاری توئی ابن الرضا من هم همیشه صید صیادم برای مثل من کردی ضمانتهای بسیاری گـدایم من گـدایم من گدای سـامـرای تو رسیده از شما بر من عنایتهای بسیاری نیابت کردهام جای شما ای مظهر خوبی نیابت کردم و رفتم زیارتهای بسیاری قـیامت میشـود ثـابت مقـام خـادمین تو غلامت میکند قطعأ شفاعتهای بسیاری
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
به نگـاه تو، خـدای تو، اشـارت میکرد نور را، سوی دو چشم تو، هدایت میکرد ماه اگر ذکر به لب، گِرد زمین میچرخید صورت ماهِ تو را، داشت زیارت میکرد دهـمیـن بار، هـوالحـق مـتجـلّی شده بود چارمـین بار، عـلی بود، امامت میکرد درد را نـسخـۀ خـال تو، شـفا میبخـشید عاشقان را پرِ شال تو، شـفاعت میکرد »و بِکُم عَلَّمَنا الله» تو میخواندی و آه! آه! از آن شهر، که بیقبله، عبادت میکرد مـتـوکـل، بـه تـمــاشـای شــرابـت آورد به دل مست تو، از بس که حسادت میکرد و نفهمید که مستی اثری بود، که داشت با نگـاه تو، به هر ذرّه سـرایت میکـرد »از صدای سخن عشق ندیدم خـوشتر« وقتی از پـنجـرۀ شـوق، صدایت میکرد کوه، هر صبح، به صبر تو، سلامی میداد ماه، هر شب، به رُخت، عرض ارادت میکرد ری، پُر از عطر تو شد، عبدالعظیم حسنی از تو و «جامعه»ات، تا که روایت میکرد مهدیات، حضرت هادی! سفرش طول کشید کاش میآمد و با عـشق، قـیامت میکرد کاش میآمد و با صوت تو، با لحن علی خط به خط، «جامعه» را، باز تلاوت میکرد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
ای جلوۀ حق در توعیان، حضرت هادی ای رازق هر خُرد و کلان حضرت هادی ای شـرط دهـم بـهـر قـبــولیِ عـبـادات ای مظهر توحـید جهان حضرت هادی ملک و ملکوت، پُر شده از وجه تو مولا ای روح نماز، اصل اذان، حضرت هادی بر جـمـع خـلایق نَـفَـسَـت جامعه آورد شهد دو لبت رازق جان حضرت هادی گـنـجـیـنـۀ اسـرار خــداونـد حـکـیـمـی ای عـالـم پیـدا و نـهـان حضرت هادی رسم و منشت بخـشش و احسان مداوم روزیِ گـدایت بـرسـان حضرت هادی خدمت نـنـمـودم به شما ای گـل زهـرا آقایی و من هم ز بـدان حضرت هادی از نـسـل رضـایـی و ز اولاد جــوادی ما را ز درت دور مران حضرت هادی بـایـد کـه خــدا مـدح امـامـش بـنـگـارد اوصاف شما فوق بیان حضرت هادی بیشـک که خـدا بـهـر تـولای تو مولا بر اهل جهان داده زبان حضرت هادی از سـخـتـی دنـیـا و بـلاهـا به قـیـامـت خواهم ز شما برگ امان حضرت هادی خواهم که ببـیـنم فـرج حضرت مهـدی در دست شما فعل و زمان حضرت هادی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی ( علی النقی ) علیهالسلام
ای به همه هادیان تو هادی و رهبر حـجـت حـقّ و دهـم وصی پـیـمـبر ابـن رضـا، هـادی الـنــقـی، ولی الله نـجـل عــلـی، زادۀ بـتـول مـطهــر مثل حسن صبر میکنی به مصائب مثـل حـسـینت توانِ نهـضت دیگـر کاش که میریخت آسمان به زمین خون کـاش که میشد زمـین شـرارۀ آذر
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
نوبت عشق است و کاروبار حرام است هرچه بجز گفتن از نگار حرام است گـم شـده در جــادهایـم راهـنـمـا بـاش وقـت گـذر نـور تویی رهـگـذران را بـاز بـه دسـتت بگـیر نبض زمـان را ای هــمـۀ آفــتــابهـا بـر لـب بـامـت دست تو حاتم ز هر فقیر و گدا ساخت حرکت نعـلین تو ز خاک طلا ساخت ذکـر تو بـر دردهـا دواسـت هـمـیـشه مـا سـر و سـامـان نـداشـتـیم تو دادی مـرهـم و درمـان نـداشـتـیـم تـو دادی پـر به هـوای تو مـیزنـیـم چه بـهـتر از قِــبَـل جــامــعــه قــرار گــرفـتـیـم خـط به خـطـش حـس افـتخار گرفتیم اسـم تو آمد که زیـر و رو شده حـالـم در شـب تـاریک نـور مـاه مرا کشت دیدن این صحـن و بارگـاه مرا کشت آنقـدر اینجـا عـطای تو شده معـروف تا به ابـد در دلت عـزای حسین است گـریه هر روزهات برای حسین است هرکه به سوی تو الـتماس دعا داشت جـدّ غـریبت به زیر تیـغ و سنان بود بر جگـرش داغ مرگ تازه جوان بود از دهـنـش گـرچه یا غـیـاث شـنـیـدند
: امتیاز
|
مدح حضرت امام هادی علیهالسلام
ای روشـنـیِ هـر راه؛ یا هـادی الائـمّه معـشوق ناب و دلخواه؛ یا هادی الائمّه در آسمان و در عرش پیچیده ذکر خیرت خـورشـید گـفـته با ماه؛ یا هادی الائمّه تضمین شده هدایت قطعاً برایِ هر که بر دل نـوشـته با آه… یا هـادی الائـمّه یوسف قنوت برداشت محض برادرانش میگـفـت در دلِ چـاه؛ یا هـادی الائـمّه در مرز کفر و ایمان، هنگام درد و درمان در لحـظههای جانکـاه؛ یا هادی الائمّه ذکر تـوسـل هر عـاصـیِ تـوبـه کـرده ذکـر لـبـان گـمـراه؛ یـا هـادی الائــمّـه در صحن سامرایت حاجت گرفت زائر با شـوق گـفت هرگـاه؛ یا هـادی الائمّه
: امتیاز
|
مدح حضرت امام هادی علیهالسلام
نـقـی نـامـی که فـخـر آسـمان است تـلــفـظ کـردنـش خـط دهـان اسـت ز الــقــاب امــام هـــادی مــاســت امـامـی که عـزیـز شـیـعـیـان است امـــــام مــــاه روی بـــا وقـــــاری که جد حضرت صاحب زمان است زلال چــشـمـههـایـش پـاک تـر از همان نهری که در جنت روان است نقی چون مظـهر پـاکی ست نامش بـرای قــرن آســوده گــران اســت بـه نــام مـــادر آئــیــنـه ســوگــنــد همان که صبح چشمش جاودان است نخـواهـد از نـفـس افـتاد این عـشق که از هادی به قلب عـاشـقان است بـه کـوری دو چــشـم آن حـقـیـری که از فرط حـقـارت بد دهان است بـه هـر دیـوار ایـن دنـیـا نـوشـتـیـم نـقـی زیـبـاتـرین نـام جـهـان اسـت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام هادی علیهالسلام
نور تو، روح مرا منزل به منزل میبرد کشتی افتاده در گِل را به ساحل میبرد مرد صحرایی و با تو شوق باران همسفر بوی بارانت مرا منزل به منزل میبرد عاقل و دیوانه محکوماند، آری چشم تو هم ز مجنون میبرد دل، هم زِ عاقل میبرد »اهلبیت نور» هستید، «آسمان وحی» ها! »جامعه» ما را به شرح این فضائل میبرد ای حبیب غربت تو حضرت عبدالعظیم شهر ری با اذن تو از کربلا دل میبرد مجلسی که یاد شام انداخت اندوه تو را گاه سوی طشت و گاهی سوی محمل میبرد کربلا، ظهر عطش، گودال سرخ قتلگاه اشکهایت عشق را تا آن مراحل میبرد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
اَلـمِـنّـةُ لـلّـه کـه نـامـت شــده هــادی منّت به محـبانِ خود از جود نهـادی حـقّـا که گل فـاطـمه، فرزند جـوادی این است نشاط و شعف و برکت و شادی سکان هدایت به کفِ هر که خدا داد از روز ازل قـرعه بـنـام عـلی افتاد ما گم شده بودیم، تو رخـسار نمودی دل را به نگاهی ز همان غمزه ربودی ما را به ره عـشـق گـرفـتار نـمودی آغوش به احبابِ خود از مهر گشودی با فـطرتِ مـؤمن به تو دادیم سلامی والله امـامـی تو، امـامـی تو، امـامـی ما از رخ ماه تو به خورشید رسیدیم از پـرتو مهـر تو به تـوحـید رسیدیم در نـور ولای تو به تمجـید رسیـدیم با مدح تو بر نابترین عـید رسـیدیم یعـنی تو هـدایتـگـر دلها به غـدیـری فرزند امـیـری و به میـخـانه امیـری ای منطـق تو شرح مـعـمّایی حـیـدر تـفـسـیـرگـرِ خـطـبـۀ غـرّای پیـمـبـر هم خیر کـثیری تو و هم معنی کوثر والله تو هـسـتی دهـمین حجّـت داور مـا مِـی زدۀ خُــمّ غـدیـریـم ز هـادی هـنگـام سـحـر باده بـگـیریم ز هادی ناب است عجب از تو احادیث و روایات تـأویـلِ حکـیـمانۀ هر سـوره و آیـات رفتار تو گـفـتار تو در باب زیارات این است که ما بر تو نمائیم مباهات بـا جـامـعـۀ تـو بـشـِنـاسـیـم عـلـی را بـا مـتـن غـدیـریّـه سـپـاسـیم علی را ای معرفت از علمِ تو سرریز علی جان دریای معارف ز تو لبریز علی جان گوشِ دلِ ما بر سخنت تیز علی جان لحنِ تو خوش آهنگ و دلاویز علی جان آهـنگ نـماز تو برَد هـوش ز سرها بس راز و نیاز تو برَد هوش ز سرها ای سوز و گداز تو پر از نغمۀ معراج آگاه تو هـستی ز سـراپـردۀ مـعـراج هم آگهی از خنده و هم گریۀ معراج زیباست که ما را بدهی هدیۀ معراج آن هـدیه، به آوای جلی حـیدر کرار دلدار عـلی، یـار عـلی، حـیدر کرار هر جا که به معراج شده منزل احمد دیده ست جلوتر ز خودش جلوۀ سرمد دیده ست علی را همه جا هست مؤیّد یعنی که عـلـی هست جلـودار محـمد آری بخدا مقصد و مقصود علی بود روزیکه نبود آیـتی از بود عـلی بود این است تـجـلیِ هـدایت به دو عـالم هادیست که بر ما بدمَـد روح دمادم با نام عـلی جـلـوه کـند آن شهِ اعـظم این است وفـا و کـرم و جـودِ مـسـلم آرامِ دلِ فــاطــمــه، آرامِ دلِ مـاسـت ایام به یُمنَـش همه بر کامِ دلِ ماست ما شـیـعـۀ اِثـنـی عـشرِ آل رسـولـیـم فـرمـانـبـرِ فـرمـانـدهیِ امـرِ بـتـولـیم با لطفِ چنین مادری از لطف قبولیم تا خون به رگِ ماست، سرِ عهد و اصولیم مـائـیـم هـدایـت شـدۀ مـنـبــر هــادی شـیـعـه شدۀ دستِ هـدایـتـگـر هـادی تا پای چـنین منـبر پُـر فـیض گـدائیم هـم نـوکـر آل عـلـی و عـبـد خـدائیم هم زائر با مـعـرفت کـرب و بلائـیم آری بخـدا خـونجـگـرِ خـون خـدائیم خونیکه به گودال از آن حنجره میریخت خونیست که از چشمِ حرم یکسره میریخت ایکاش که زینب تهِ گـودال نـمیدید جـسـم پـسر فـاطـمـه پـامـال نـمیدید بر کـشـتنِ او ایـنهـمـه اقـبال نمیدید او را ز رمق رفته و بیحال نمیدید ایکاش نمیدیـد سری بر سرِ نـیـزه خواهر چه کند نالۀ خود در برِ نیزه
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
باز هم سجده به پای سنگها و چوبها باراله ها پـس کجـا رفـتـنـد آدم خـوبها إهدِنـا را قوم أنـعـمـتَ عـلـیهـم گـفـتهاند منکر هادی وَلا الضّالینتر از مغضوبها ای مـیــان دفـتــر آشــفـتـۀ تــاریـخ گــم سالها در جستجویت ابن شهرآشوبها یک مرید آستانبوس تو شاه عبدالعظیم عاشـقـان دیگـرت ایّـوبهـا یـعـقـوبها باز هم بزم شراب است و تعارف میکنند سوی دریای طهارت جامی از مشروبها وای بر ما که امام خویش را نشناختیم ورنه این آبی است در دستان هاونکوبها بعد از این صحن تو و مژگان چشمان ترم خاک کفش زائران عشق است و این جاروبها
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
دهـمـیـن چـشـمۀ جـوشـنـدۀ این آبـادی آیـۀ نــورٌ عـلـی نــور، حـدیـث شـادی چارمین نام علی، صبر و وقار علوی خلق و خوی رضوی، معرفت سجادی هرکه گمراه شد از عشق، «فلا هادی له» هرکه دنبال شما بود، « و انت الهادی» کیشـود مـژدۀ قـد قـامت فـرزند تو را جـبـرئـیـل آرد و آیـد بـه مـبـارکـبـادی ای که بـاران به اشارات شما میبـارد تشنه لب چشم به راهند هزاران وادی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
ای دهـم حـجّـت خدای ودود هـادی مـلکِ خـالـق مـعـبـود آفــریـنـش یــم عــنــایـت تـو هــادیـان بـنــدۀ هــدایـت تـو حـلـمها لالـهای ز گـلـشن تو علمها خوشهای ز خرمن تو منجـلی در تو نـور کل علوم هـمۀ حُـسـن چارده معـصوم چشم دشمن به لطف و رحمت تو مـتـوکّـل حـقــیـر عــزّت تـو ابرِ بـارنده فـیضی از جامت شیـرِ درّنـده در قـفـس رامت جامعه سطری از عبارت تو انــبــیـا عـاشـق زیــارت تـو در خـراسان، مدیـنه، سامـرّا نجف و کاظمین و کرب و بلا زائـرین هرکجا که مهـمـانند جـامـعه با دم تو میخـوانـنـد ای تو ابـن الـرّضـای دوّم ما در امـامـان عـلـیّ چـارم مـا بـه مـزار مـطـهّـر تـو سـلام به عروس و به خواهر تو سلام زده بر سـر هـوای سامـرهام خـاک پــای گـدای سـامـرهام ســامـره آفـتـاب ســیـنـۀ مـن کـربـلای مـن و مـدیـنـۀ مـن سامره شهر نور، شهر شرف سامره باغی از بهشت نجف سامره در زمـین بـهـشت اله آسـمان دو آفـتـاب و دو مـاه تو عـلـیّ عـلـیّ و فـاطـمهای تـو چـراغ هــدایـت هـمـهای به دعـای تو سنـگ گـل آرد بـه ولای تـو ابــر مـیبــارد ذکر حق چیست؟ ذکر خیر شما کیست میزان حق به غیر شما؟ بـی دمـت آدمـی نـمـیمــانـد بـه خـدا عـالـمـی نـمـیمـانـد طایر وحی از تو دانه گرفت در ریاض تو آشـیـانه گرفت یــم جــود و فــتــوّتـیـد شـمـا اهـل بـیـت نــبــوّتـیــد شــمـا چشم دل بیچراغتان کور است شاهد من «کلامُکم نور» است
: امتیاز
|